English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (7843 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
debit U ستون بدهی
debited U ستون بدهی
debiting U ستون بدهی
debits U ستون بدهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
debit U در ستون بدهی گذاشتن
debited U در ستون بدهی گذاشتن
debiting U در ستون بدهی گذاشتن
debits U در ستون بدهی گذاشتن
Other Matches
conversion U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
moving pivot U نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
pilaster U هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
Composite Order U [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
pilaster U شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
herma U ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
blocked U [ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
eustyle U [دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
baluster U ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
rudder post U ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
columna rostrata U [ستون های توسکانی با پایه ستون]
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> U از این ستون به آن ستون فرج است
cells U دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell U دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
sighting bar U ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
band of shaft U [چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
from pillar to post U از این ستون بان ستون
tabulate U مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulated U مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates U مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
angle-leaf U [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
pace-setter U نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters U نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
march outpost U نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pace setter U نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
trail formation U ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
cadre strength column U ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
piled U ستون ستون لنگرگاه
pile U ستون ستون لنگرگاه
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
bubble cap plate column U ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
acentrous U فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
socle U پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
debiting U بدهی
debits U بدهی
debited U بدهی
indebtedness U بدهی
due U بدهی
liabilities U بدهی
debts U بدهی
debt U بدهی
liability U بدهی
liability to disease U بدهی
debit U بدهی
oxygen debt U بدهی اکسیژن
national debt U بدهی ملی
contingent liability U بدهی اتفاقی
floating debt U بدهی متغیر
public debt U بدهی دولت
the d. of a debt U پرداخت بدهی
to be in debt U بدهی داشتن
to get into debt U بدهی پیداکردن
liabilities and assets U بدهی و دارایی
legal liability U بدهی قانونی
private debt U بدهی خصوصی
back U بدهی پس افتاده
debts U بدهی داشتن
backs U بدهی پس افتاده
net debt U بدهی خالص
debt U بدهی داشتن
admission of liability U قبول بدهی
debit note U صورتحساب بدهی
arrear U بدهی پس افتاده
debt perpetrator U مرتکب بدهی
arrear U بدهی معوق
bank overdraft U بدهی به بانک
due bill U سند بدهی
debit card U کارت بدهی
absolute liability U بدهی مطلق
contingent liability U بدهی احتمالی
acknowledgement of debt U اقرار به بدهی
an active debt U بدهی با ربح
liability insurance U بیمه بدهی
acknowladgement of debt U قبول بدهی
current liability U بدهی جاری
debit U حساب بدهی
book debts U بدهی دفتری
debited U حساب بدهی
promissory note U سند بدهی
capital liability U بدهی سرمایه
credit notes U سند بدهی
capital liability U بدهی درازمدت
collective liability U بدهی جمعی
credit note U سند بدهی
debt perpetrator U خطاکار در بدهی
liquidation U پرداخت بدهی
debt burden U بار بدهی
promissory notes U سند بدهی
debiting U حساب بدهی
promissory notes U برگه بدهی
debits U حساب بدهی
promissory note U برگه بدهی
orphaned U خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphans U خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan U خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
chargeable U قابل بدهی یا پرداخت
consolidated debt U بدهی یک کاسه شده
liquidation [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
charge account U حساب بدهی مشتری
realisation [British E] [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
rebate U پرداخت قسمتی از بدهی
monetization U پرداخت نقدی بدهی
embarrassed with debts U زیر بار بدهی
default U عدم پرداخت بدهی
To be in debt up to ones ears. U غرق بدهی بودن
realization [American E] [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
deep in debt U تا گردن زیر بدهی
up to the eyes in debt U تا گردن زیر بدهی
due U بدهی موعد پرداخت
rebates U پرداخت قسمتی از بدهی
solvency U توانایی پرداخت بدهی
defaulted U عدم پرداخت بدهی
defaulting U عدم پرداخت بدهی
defaults U عدم پرداخت بدهی
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
to pay one's way U بدهی بهم نزدن
to keep ones he above water O از زیر بدهی بیرون آمدن
amortization U پرداخت بدهی به اقساط مساوی
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
to detain one's due U بدهی خودرا نگه داشتن
to pay off a debt [mortgage] U بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
emcumbered with debts U زیر بار قرض یا بدهی
debits U به حساب بدهی کسی گذاشتن
insolvency U عدم توانایی در پرداخت بدهی
debiting U به حساب بدهی کسی گذاشتن
debit U به حساب بدهی کسی گذاشتن
debited U به حساب بدهی کسی گذاشتن
bubble tray column U ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
barbette U ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
pay off U با دادن بدهی از شرطلبکاری خلاص شدن
debt of record U بدهی قانونی record of court محکوم به
billing U صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
monetization U پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
omittance is no quit tance U بستانکاردلیل پرداخته شدن بدهی نیست
You must account for every penny. باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
Could you lend me some money ? U می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
deficit U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
working capital U مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
tax avoidance U اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
deficits U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
debt of honour U بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
Could you move the table a little bit ? U ممکن است این میز راقدری تکان بدهی ؟
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
good riddance <idiom> U وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
elegit U حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
delegatee U کسیکه پرداخت بدهی شخص دیگر به او واگذار شده است
lien U حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
current liability U اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
bar U ستون
post U ستون
post- U ستون
strutted U ستون
posted U ستون
struts U ستون
posts U ستون
strut U ستون
bars U ستون
piers U ستون
hypophyge U پا ستون
columnar U در ستون ها
army corpa U ستون
astylar U بی ستون
column U ستون
column by column U ستون به ستون
column base U ته ستون
columns U ستون ها
filed U ستون
cantilever bridge U ستون پل
escape U ستون
fasciculus gracilis U ستون گل
pier U ستون
staple U ستون
stapled U ستون
stapling U ستون
jambs U ستون
jamb U ستون
acroter U پا ستون
acroterion U پا ستون
acroterium U پا ستون
acantha U ستون
file U ستون
plinths U ته ستون
column U ستون
pile U ستون
piled U ستون پل
piled U ستون
plinth U ته ستون
single file U به ستون یک
beams U ستون
beam U ستون
columns U ستون
stanchion U ستون
stud U ستون
shaft U ستون
Recent search history Forum search
1wooden poles
1due amount
15 Pillars of Islam
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com